Quantcast
Channel: واران
Viewing all articles
Browse latest Browse all 18

Article 0

$
0
0

نقد فرزاد آبادی بر علفهای شیری چراگاه

................................................................

بخوان/ وتو خواندی

یادداشتی بر" علف های شیری چراگاه " سروده ی سیاوش جلیلیان

فرزادآبادی

سیاوش جلیلیان رابیش از 12 سال است که می شناسم.شاعری بلند قامت که به خاطر ارتفاع از سطح زمین زیاد اهل حاشیه نبوده ونیست. کتاب حاضرش را که چاپ کرد از قدیمی ترین شعرش 13 سالی می گذرد. شاعر تنبل ما شاید به همین خاطر نام مجموعه شعرش را علف های شیری چراگاه گذاشته است.آرامشی که در حرکات یک گاو هنگام چریدن و نشخوار دارد مثال زدنی است. حال می توان وجه فلسفی و پرسش زا چراگاه را هم به آن اضافه کرد و نقبی به چرایی شعر ها زد.این که گفتم شاعر تنبل به این خاطر است که فرصتی در اختیار دوستان شاعری گذاشت که ناخنکی به شعر های او بزنند اوگاه مثل یک چیزی سرشان را زیر انداخته و بروند.

این مجموعه که شامل 34 قطعه شعر است ، 19 شعر از آن نامی ندارند وفقط یک علامت سوال هستند. آیا می توان گفت بار پرسشی این اشعار،شاعر را مجبور کرده با بی نامی وفرار از سمت وسو گیری و خود را در بند یک نام نکردن رهنمون کند؟

کتاب را که باز می کنم سطر هایی هست که می توان بخشی از مرامنامه شعر وشخصیت سیاوش باشد. به عنوان مثال صفحه 60 : به دنیا نیامده ایم مثل کسی باشیم

یا صفحه 10 : کسی نمی تواند بگوید چه هستم

یا صفحه 15 : روی خودم خط می کشم / تا در یک سیال نامفهوم معلق بمانم

بسامد بالای کلمه "اتفاق " مخاطب شعر سیاوش جلیلیان را در گیر چه اتفاقی می کند؟ آیا هر شعر برای شاعر یک اتفاق است؟ آیا شاعر خودش یک اتفاق است؟آیا اتفاق در جریان یک شعر می افتد؟ وپرسش هایی دیگر  که از روی جلد کتاب شروع شده اند وپیش آمده اند تا  ابعادی از شعر تفکر گرا وفیگوراتیو شعر سیاوش باشند. نمی توانم بگویم شعر او فلسفی است. نه اینکه مرض داشته باشم یا این جا فلسفی بودن یک ارزش باشد نه ، بلکه با اطمینان می گویم انسان شعر سیاوش زیر رگبار تفکر است و اینقدر فکر می کند و خودش را آنقدر کلافه می کند که فرصتی برای عمیق شدن پیدا نمی کند. نمی نشیند و همچنان سوال می کند.

این یادداشت که قرار نیست  تا آخر یادداشت بماند دلش می خواهد به جاهای دیگر شعر سیاوش هم سرک بکشد. البته جاهایی که شاعر در اختیار مخاطبان قرار نداده است. به آن جایش هم اشاره خواهم کرد.

از فصول مشترک شعر شاعران جنوب یکی عاشقانه سرایی اگر باشد ویکی اجتماعی گویی باید بگویم که شعر سیاوش نه عاشقانه است و نه موانع اجتماعی به صورت مستقیم در شعر او نمود پیدا می کند. مسائل حاد اجتماعی در شعر او ته نشین می شوند واو به سهم یک شهروند با آنان برخورد دارد. نتایج یک جنگ ، نتایج یک مهاجرت در شعر ش سو سو می زنند ودر ضمن او اصالتا یک کرد است.( این همان جایش بود که قول داده بودم اشاره کنم) کرد ها اهل رومانتیک بازی نیستند به طبیعت شان برمی گردند؛ لبا لب کوه و صخره  و گاه طنزی که در کلامشان آن گونه که شاعران شرجی دارندپیدا نمی شود. برای همین است که شاعر علف های شیری چراگاه در شعر ش بار ها می خواهد بخندد و ناخود آگاه اش در شعر می گوید : شما کودکی مرا ندیده اید؟ / اصلا خنده دار نیست/ اینکه به دنبال خودم می گردم... اما شادی که در موسیقی  کرد هاست این پارادوکس را پیچیده تر می کند. آن ها  ترکیبی از صلابت و شکنندگی هستند و مخصوصا این یکی که سیاوش جلیلیان باشد و به آن اضافه کنید بالیدن و زیستن در هوای خرمشهرو خوردن نوشابه در آبادان.

علف های شیری چراگاه با این سطر آغاز می شود؛ ببخشید آقا!  

این ببخشید ها ،معذرت ها وآقا ها در دیگر شعر های سیا وش بسیارند، به طوری که جزو لهجه ی شعری او در آمد ه اند. از دو منظر می توان به آن پرداخت. آیا نقش پاگرد در شعر او رادارند یا نقشی کلیدی تر را به عهده گرفته اند؟ یا  راوی با نزاکت شعر سیاوش این گونه فکر می کند که این گونه حرف می زند؟ که من فکر می کنم نقش دوم بار بیشتری دارد.

راستی تا یادم نرفته بگویم نمی توان گفت که  شعر او به این خاطر که عاشقانه نیست ، صمیمیت ندارد. اما می توان گفت که شاعر اجازه دخول مخاطب به شعراش را به راحتی صادر نمی کند.از دلایل آن یکی همین میزان تفکری است که در سطر سطر شعر او موج می زند . شاید کلمه موج تشبیه مناسبی نباشد. راوی آن جا که می خواهد دیوانگی به خرج بدهد باز هم از دیوانگی حرف می زند و در شعر به آن دست نمی زند .به کلامی دیگر او دیوانگی را اجرا نمی کند.

مخاطب باید بارها شعر سیاوش را بخواند  تا با آن صمیمی شود. من به خاطر آشنایی و دوستی دیر سالم با شعر او و به این خاطر که بیش از یک دهه مخاطب شعر او بوده ام در ایجاد ارتباط با آن مشکلی ندارم. من شنونده به موقعه شعر او بوده ام وبه خود بالیده ام .از شعر او لذت برده ام و گاه سطرهایی از آن ناخودگاه بر زبانم ودلم جاری شده است. به احترام سیاوش از جای برمی خیزم و اگر او بخواهد از آتش هم می گذرم.

 

22 شهریور 1390  فرزاد آبادی


Viewing all articles
Browse latest Browse all 18

Latest Images

Vimeo 10.7.0 by Vimeo.com, Inc.

Vimeo 10.7.0 by Vimeo.com, Inc.

HANGAD

HANGAD

MAKAKAALAM

MAKAKAALAM

Doodle Jump 3.11.30 by Lima Sky LLC

Doodle Jump 3.11.30 by Lima Sky LLC

Doodle Jump 3.11.30 by Lima Sky LLC

Doodle Jump 3.11.30 by Lima Sky LLC

Vimeo 10.6.2 by Vimeo.com, Inc.

Vimeo 10.6.2 by Vimeo.com, Inc.

Vimeo 10.6.1 by Vimeo.com, Inc.

Vimeo 10.6.1 by Vimeo.com, Inc.





Latest Images

Vimeo 10.7.0 by Vimeo.com, Inc.

Vimeo 10.7.0 by Vimeo.com, Inc.

HANGAD

HANGAD

MAKAKAALAM

MAKAKAALAM

Doodle Jump 3.11.30 by Lima Sky LLC

Doodle Jump 3.11.30 by Lima Sky LLC

Doodle Jump 3.11.30 by Lima Sky LLC

Doodle Jump 3.11.30 by Lima Sky LLC

Vimeo 10.6.1 by Vimeo.com, Inc.

Vimeo 10.6.1 by Vimeo.com, Inc.